ای ابوتراب !
از کدامین باده مست بودی که تخت حکومت را رها کرده و بر خاک با مستمندان می نشستی !
ای مظهر العجائب
از شانه های بردبارت در عجبم که چگونه تمامی غمهای روزگار را بر دوش می کشیدی !
اگر این کوله بار غم را بر دوش کوهها می نهادند، کوهها فرو می ریخت،
پس ای علی‹ ع› تو استوارترین کوه هستی هستی !
در حیرتم، در حیرتم از شمشیری که فرق استوارترین کوه هستی را به گناه بی گناهی می شکافد!
چرا در آن سپیده شوم که شمشیر پسر مرادی فرق تو را به دو نیم کرد آسمان و زمین به دو نیم نشد و ارکان عرش فرو نریخت ؟
رستگار شد .