خپلک

سایت ورزشی تفریحی وخیلی باحال...

خپلک

سایت ورزشی تفریحی وخیلی باحال...

کریمی و یک قرار داد پر منفعت

 
سایت معتبر گل در گزارشی از انتقال علی کریمی ملی پوش کشورمان به باشگاه القطر به عنوان یک قرارداد پرمنفعت یاد کرد.  پس از آن که باشگاه بایرن مونیخ قرارداد بازیکن ایرانی خود را تمدید نکرد و علاقه ای به حفظ کریمی در ترکیب باواریایی ها نشان نداد، او نیز بلافاصله مذاکرات خود را با تیم ها مختلفی آغاز کرد و نهایتا با قراردادی 3 ساله به تیم القطر کشور قطر پیوست.

براساس گزارش سایت گل قرارداد علی کریمی به گونه ای است که او هرسال مبلغ 5 میلیون یورو از باشگاه القطر دریافت می کند. در ضمن این قرارداد به کریمی این اجازه را داده است که هر زمان پیشنهادی از سوی باشگاه های مطرح اروپایی در میان باشد با آنها به مذاکره بنشیند. 

سایت گل در ادامه گزارش خود می نویسد: این بازیکن 28 ساله ایرانی از سال 2005 با عقد قرارداد با باشگاه بایرن مونیخ در بوندس لیگا حضور پیدا کرد و در مدت 2 فصل حضور خود در این تیم 33 بار در ترکیب این تیم قرار گرفت و 3 گل نیز برای این تیم به ثمر رساند.

در پایان این گزارش آمده است: جرقه های ابتدایی انتقال کریمی به القطر در سفر سال گذشته بایرن به خاورمیانه زده شده و از آن زمان مذاکرات ضمنی برای حضور او در لیگ قطر آغاز شده بود

مهربانا

مرگ امواج
از دریا پرسیدم: که این امواج دیوانه ی تو، از کرانه ها چه می خواهند؟ چرا اینسان پریشان و در به در، سر به کرانه های از همه جا بی خبر می زنند؟ دریا ، در مقابل سوالم گریست! امواج هم گریستند...
آنوقت دریا گفت: که طعمه ی مرگ، تنها آدم ها نیستند، امواج هم مثل آدم ها می میرند! و این امواج زنده هستند، که لاشه ی امواج مرده را، شیون کنان به گورستان سواحل خاموش می سپارند! ...


طناب ماکدام است
مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود ابلیس را دید که با انواع طناب ها به دوش در گذر است .
کنجکا و شد و پرسید:ای ابلیس این طناب ها برای چیست ؟
جواب داد برای اسارت آدمیزاد.
طناب های نازک برای افراد ضعیف النفس وسست ایمان و طناب های کلفت هم برای آنانی که دیر وسوسه می شوند سپس از کیسه ای طناب های پاره شده را بیرون ریخت وگفت:این ها را هم انسان های با ایمان که راضی به رضای خدایند و اعتماد به نفس داشته اند پاره کرده اند و اسارت را نپذیرفتند.
مرد گفت :طناب من کدام است ؟
ابلیس گفت: اگر کمکم کنی تا این طناب های پاره را گره بزنم خطا ی تو را به حساب دیگران می گذارم.
مرد قبول کرد.ابلیس خنده کنان گفت: عجب با این ریسمان ها ی پاره هم میشود انسان هلایی چون تورا به بندگی گرفت!
«راستی! طناب ما کدام است؟!!!! »
کاری نکنیم که روزی حتی خودمان هم باور نکنیم که داریم دروغ می گوییم آن هم به خودمان و کاری نکنیم که روزی به خدا هم دروغ بگوییم و ای کاش روزی مردم با صداقتی همچون صداقت چشمهاشان با هم سخن بگویند

مادر

 

پسرش دم در آشپزخانه منتظر او بود و میخواست کار بدی را که تامی کوچولو انجام داده ، به مادرش بگوید .
وقتی مادرش را دید به او گفت: « مامان ، مامان ! وقتی من داشتم تو حیاط بازی میکردم و بابا داشت با تلفن صحبت می کرد ، تامی با یه ماژیک روی دیوار اطاقی را که شما تازه رنگش کرده اید ، خط خطی کرد ! »
مادر آهی کشید و فریاد زد : « حالا تامی کجاست؟ » و رفت به اطاق تامی کوچولو.
تامی از ترس زیر تخت خوابش قایم شده بود ، وقتی مادر او را پیدا کرد ، سر او داد کشید : « تو پسر خیلی بدی هستی » و بعد تمام ماژیکهایش را شکست و ریخت توی سطل آشغال .
تامی از غصه گریه کرد.
ده دقیقه بعد وقتی مادر وارد اطاق پذیرایی شد ، قلبش گرفت و اشک از چشمانش سرازیر شد .
تامی روی دیوار با ماژیک قرمز یک قلب بزرگ کشیده بود و درون قلب نوشته بود: مادر دوستت دارم!
مادر درحالیکه اشک میریخت به آشپزخانه برگشت و یک تابلوی خالی با خود آورد و آن را دور قلب آویزان کرد.
بعد از آن ، مادر هرروز به آن اطاق می رفت و با مهربانی به تابلو نگاه می کرد!